راه موفقیت در زندگی تنها در قبولی دانشگاه خلاصه می شود؟

راه موفقیت در زندگی تنها در قبولی دانشگاه خلاصه می شود؟

 

اين روزها داوطلبان آزمون سراسري ۱۴۰۰ احساسات متفاوتي را تجربه مي‌کنند. عده‌اي شادمان از نتايج نهايي اين آزمون هستند و در رشته و دانشگاه مورد علاقۀ خود پذيرفته شده‌اند، عده‌اي در رشته‌اي پذيرفته شده‌اند که ايده‌آل آن ها نبوده است، و عده‌اي نيز از ادامۀ راه، بازمانده و در هيچ يک از انتخاب‌هاي خود نتوانسته‌اند که پذيرفته شوند.

چه آنان که به رشتۀ دانشگاهي مورد علاقۀ خويش راه يافته و چه آنان که نتوانسته‌اند در رشته‌اي که دوست داشته‌اند، پذيرفته شوند بايد بدانند که اين، ابتداي راه است و نبايد همه چيز را تمام شده فرض کنند.

شما تنها باهوش دانشگاه نيستيد!

چند سال پيش، در همايش معرفي رشته‌هاي يکي از دانشگاه‌هاي مطرح کشور، يکي از حاضران پرسيد: «اگر دانشجويي سطح علمي بالاتري نسبت به ساير دانشجويان داشته باشد، آيا مي‌تواند واحدهاي دانشگاه را سريع‌تر پاس کند؟ اصلاً دانشگاه چه امکاناتي براي دانشجويان باهوش و نابغه دارد؟»

آن روز، رييس دانشکدۀ مهندسي برق دانشگاه گفت: «شما وارد دانشگاه بشويد و سطح دروس و ساير  دانشجويان را ببينيد؛ آن وقت اگر برتر از سايرين بوديد، در اين باره با هم صحبت خواهيم کرد!»

اين حس خود بزرگ‌بيني و برتر بودن، گاه در برخي از رتبه‌هاي برتر آزمون سراسري مشاهده مي‌شود؛ البته عمر اين حس چندان طولاني نيست و اکثر مواقع در همان ترم اول از بين مي‌رود، اما باعث مي‌شود تا برخي از دانشجويان در همان ترم اول، احساسات متناقضي را تجربه کنند. جواني که تا پيش از ورود به دانشگاه، تصور مي‌کند که نبوغي قابل توجه دارد و از ساير همکلاسي‌هاي خود، يک سر و گردن بالاتر است، در دانشگاه، وقتي با دانشجوياني باسوادتر و باهوش‌تر از خود روبرو مي‌شود، ناگهان از قلۀ رؤيايي خود به زير مي‌افتد و گاه نگران و مضطرب مي‌شود؛ از همين رو، داوطلبان دارندة رتبه‌هاي برتر بايد دقت داشته باشند که قرار است در کلاسي بنشينند که ساير دانشجويان نيز در سطح آنها هستند، و اگر در مدرسۀ خود از لحاظ علمي بهترين دانش‌آموز کلاس بوده‌اند، در دانشگاه کنار دانشجوياني مي‌نشينند که آنها نيز در مدرسه جزو بهترين‌ها بوده‌اند و سطح علمي بالايي دارند.

اين رشته، انتخاب اصلي من نبود !

بارها گفته‌ايم و همچنان معتقديم که نبايد به اميد پذيرش در دانشگاه، هر رشته‌اي را انتخاب کرد. اگر شما به رشته‌اي علاقه‌مند نيستيد يا مي‌دانيد که توانمندي لازم را براي مطالعه و موفقيت در رشته‌اي نداريد، نبايد آن رشته را انتخاب کنيد؛ اما اگر شما در رشته‌اي پذيرفته شده‌اند که ايده‌آل شما نيست، نگران نباشيد؛ زيرا بسياري از ما، ايده‌آل‌هايمان، نه بر اساس شناخت، بلکه بر پايۀ هنجارها يا سليقۀ خانواده يا جامعه است؛ در نتيجه، وقتي وارد دانشگاه مي‌شويد و از نزديک با واحدهاي درسي و محيط دانشگاه يا دانشکده آشنا مي‌شويد، اين امکان زياد است که حتي از رشتۀ تحصيلي خود رضايت کامل پيدا کنيد و از اينکه در اين رشته پذيرفته شده‌ايد، خشنود نيز باشيد.

از سوي ديگر، شما مي‌توانيد در مقاطع بالاتر، رشتۀ تحصيلي خود را تغيير دهيد؛ به عبارت ديگر، راه براي ورود به رشته‌اي که ايده‌آل شما بوده است، بسته نيست؛ پس به جاي اينکه از روز اول با دلمردگي و انرژي منفي وارد دانشگاه شويد، به دنبال نکته‌هاي مثبت و جاذبه‌هاي رشته و دانشگاه محل تحصيل خود باشيد.

قبول نشدن در کنکور، پايان راه نيست

اينکه قبول نشدن در کنکور را خيلي بزرگ کنيم و از آن شکستي غيرقابل جبران بسازيم، اشتباه است. افرادي بوده‌اند که در بهترين دانشگاه‌ها درس خوانده‌اند، اما در ادامه مسير دانش اندوزي، به خاطر نداشتن برنامه و متوقف کردن تلاش تحصيلي‌ خود، نتوانسته‌اند به موفقيت چشمگيري در بازار کار دست پيدا کنند؛ از سوي ديگر، بسياري از هنرمندان موفق و عالمان حوزه‌هاي ديگر را مي‌توانيم مثال بزنيم که بدون تحصيلات دانشگاهي نيز توانسته‌اند در حوزه کاري خود موفق باشند.

هر داوطلبي بايد بپذيرد که در آزمون سراسري، احتمال شکست يا موفقيت وجود دارد، و اگر داوطلبي در کنکور نتوانست در رشته مورد نظر خود پذيرفته شود يا اصلاً در هيچ يک از انتخاب‌هاي خود پذيرفته نشد، نبايد به مقايسه خود با ديگران بپردازد يا قبول نشدن در کنکور را نشاني از ناتواني خود بداند. والدين نيز نبايد زندگي  فرزندان خود را به نتيجه کنکور گره بزنند؛ زيرا نسل آينده‌ساز اين کشور، در کنار تحصيلات دانشگاهي، به آموزش‌هاي ديگري نيز نياز دارد؛ آموزش‌هايي که بايد منجر به ارتقاء هوش هيجاني آنها شود؛ يعني بايد توانايي انگيزه دادن به خود و (در شرايط دشوار و سرخوردگي) پشتکار لازم را داشته باشند و بتوانند خواسته‌ها، هيجان‌ها و استرس خود را کنترل کنند و با تفکيک و تشخيص درست احساسات خود، بتوانند با ديگران همدلي و همفکري داشته باشند.

يک داوطلب، به عنوان نسل آينده‌ساز جامعه، بايد بپذيرد که قرار نيست در زندگي خود فقط به خوشي‌ها تکيه کند و انتظار داشته باشد که همه چيز مطابق میل اوپيش برود، و اگر امروز در رشتۀ مورد علاقه‌اش پذيرفته نشد، اين به معناي پايان همه چيز و باختن در زندگي نيست، بلکه به اين معناست که  در اين برهه از زمان، به بخشي از اهداف يا آرزوهايش دست نيافته‌است؛ پس، به جاي آنکه بگويد «من کم آورده‌ام» و خود را در امواج نااميدي غرق کند، لازم است که  راه‌هاي غلبه بر نااميدي را فرا بگيرد و خود را از بن بست ياس، نجات دهد.

 

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه × سه =