خستگی و تنبلی، نشانههای استراتژی نادرست
رویکرد معمول دانش آموز به یک زمان کوتاه جهت آماده شدن برای امتحان گاهی این چنین است: خودت را مجبور کن که تمام وقت در کتابخانه باشی، تمام فعالیتهای اجتماعی و تفریح را حذف کن، خودت را برای وقت تلف کردن یا پرت شدن حواست سرزنش کن.
خیلیها از این الگو به دلیل اینکه موجب بهبود و تقویت روند مطالعه میشود استفاده میکنند. وقتی حواس شما پرت میشود، خودتان را وادار میکنید تا سختتر درس بخوانید و زمان بیشتری برای مطالعه بگذارید. این کار شما را بیشتر خسته میکند و حواس شما راحتتر پرت میشود و به دلیل عذاب وجدان ناشی از آن، مدت بیشتری خودتان را برای درس خواندن منزوی میکنید. این کار معمولا تا جایی ادامه پیدا میکند که یا با کارآیی با سطحی بسیار پایین عمل میکنید یا خسته میشوید و دست از مطالعه برمیدارید.
آنچه فهمش برای این دانش آموزان سخت است، این است که آنها میتوانند با صرف زمانی کمتر، بیشتر یاد بگیرند.
چگونه بدون خستگی، درس بخوانیم ؟
کلید این روش ساده است: تعیین دقیق ساعتهای مطالعه، اما با کیفیتی بالاتر.
سه گام برای این که موقع درس خواندن خسته نشویم، عبارتند از:
الف- تنظیم ساعتهای واقعی مطالعه که زمانی برای استراحت باقی میگذارد.
ب- تبدیل تکالیف یادگیری منفعلانه به فعال.
ج- ایجاد یک محیط راحت و بدون مزاحمت.
گام اول: ساعتهای معین برای مطالعه همراه با زمان استراحت فراوان:
اولین اشتباه، این باور است که میتوانید بیوقفه درس بخوانید. این وسوسهای خطرناک است و هر چه امتحان بزرگتر یا زمان آماده شدن برای امتحان کوتاهتر باشد، راحتتر در این دام میافتید.
قرار نیست میزان بهینهی ساعات مطالعه کوتاه یا تفریحی باشد. اگر میخواهید سخت درس بخوانید، باید سخت کار کنید، اما به چشم دویدن در یک مسابقهی دو به آن نگاه کنید، سرعت بالایی هست که میتوانید با آن به دویدن ادامه بدهید و سرعت دیگری هم هست که بسیار بالاست و نفس کم میآورید. این دو نوع سرعت را از هم تفکیک کنید.
سادهترین راه برای جدا کردن این دو کار، تنظیم ساعتهای معینی است که به شما اجازه میدهد زمان کافی برای استراحت داشته باشید. مثلا من میتوانم ۵ روز در هفته از ساعت ۸ صبح تا ۶ بعدازظهر به علاوهی یک نصف روز اضافه (البته با زمانهای استراحت) کار کنم و برای چند هفته به این روال پای بند باشم.
توجه کنید چنین برنامهای به معنای آزاد بودن تمام عصرها و روز جمعه (به علاوهی یک نصف روز دیگر) است که در این زمان آزاد میتوانید بیرون بروید، با دوستان خود ملاقات کنید، ورزش کنید یا هر تفریح دیگری انجام دهید.
اگر در حال حاضر سخت درس میخوانید، احساس خستگی میکنید و در تلاش برای تغییر استراتژی هستید، حتی میزان حجم کار شما باید کمتر از این باشد. شاید برای چند روز ابتدایی یا هفتهی اول، عمل کردن به نیمی از برنامه کافی باشد تا برای عملی ساختن کامل آن آمادگی پیدا کنید. اگر در حین دویدن از نفس بیفتید، باید برای مدتی سرعت خود را کم کنید تا بتوانید به سرعت پایدار برسید.
گام دوم: تغییر تکالیف درسی منفعلانه به فعالانه:
من از استعارهی دویدن استفاده کردم تا توضیح دهم، چرا تنظیم ساعات واقعی مهم است. با این حال، مثال دویدن چندان درست نیست، چون تکالیف ذهنی و فیزیکی اساسا با هم متفاوت هستند. اگر در یک مسابقهی دو باشید و احساس کنید بیش از حد تند میدوید، باید سرعت خود را کم کنید، اما اگر در یک مسابقهی ذهنی باشید و احساس کنید بیش از حد به خود فشار میآورید، بدن با از بین بردن تمرکز این فشار را جبران میکند.
زمانی که تمرکزشما مختل شود، سرعت یادگیری به شکل قابل توجهی کاهش مییابد، اما شما همچنان تلاش زیادی میکنید، یعنی شاید به اندازهی همان فردی که برنامهی معینی برای مطالعه چیده تلاش کنید، اما کمتر یاد بگیرید.
گام بعدی مبارزه با این مشکل، از طریق تبدیل تکالیف منفعلانه به فعالانه است. این کار حتی بیشتر شما را خسته میکند، پس اگر در حال تغییر از یک برنامهی خستهکننده به یک برنامهی ثابت هستید، باید ساعتهای محدودی برای چند روز اول در نظر بگیرید. با این حال، مزیت تکالیف فعالانه این است که شما را به سوی بهرهوری بیشتر در مسیر یادگیری هدایت میکنند.
جدیت یک طیف است؛ بنابراین دو شکل مطالعه که برچسب منفعل یا فعال بخورند، وجود ندارد، بلکه بعضی از تکالیف نسبت به بقیه نیاز به تمرکز و بهرهوری بالاتری دارند.
خودآزمونی یک تکلیف فعال و بازخوانی یادداشتها یک تکلیف منفعل است. تکنیک فاینمن (Feynman) یک تکلیف فعال و مرور سطحی مطالب یک کار منفعل است. یک قانون کلی این است که اگر هیچ نکتهای در روال مطالعهی شما وجود ندارد که بتوانید بفهمید در جایی اشتباه میکنید، این کار فعال نیست. ما چند استثناء محدود برای این فهرست در نظر میگیریم که البته بسیار کوچک هستند (بعضی از تکنیکهای حافظه هیچ بازخوردی ندارند، اما از نظر ذهنی مشکل و نسبتا مناسب هستند).
گام سوم: ایجاد یک محیط راحت و بدون مزاحمت :
این گام کاملا واضح است.اگر جایی کار میکنید که مزاحمتهایی وجود دارد، حواس شما پرت خواهد شد. موبایل خود را روی حالت بیصدا قرار دهید یا حتی در زمان مطالعه در کنار خود نگذارید. جایی بروید که دوستان شماحضور نداشته باشند
درست است که نمیخواهید حواس شما پرت شود، اما نگران استراحت و ایجاد وقفه نباشید. شکل ایدهآل ایجاد محیطی است که در آن وقفهها خستهکننده باشند (اما همچنان باعث آسایش شوند)؛ بنابراین وسوسه نمیشوید مطالعهی خود را رها کنید. اگر از قبل فعالیتهایی مناسب برای این وقفهها انتخاب کنید، به شما کمک میکند تا کل روز تمرکز خود را حفظ کنید.
نمونه هائی از وقفه ها این است که معمولا به پیادهرویهای کوتاه بروید یا ۱۵ الی ۲۰ دقیقه در سکوت بنشینید. این وقفهها خوب هستند، چون به شما اجازه میدهند تا به ذهن خود تنفس کوتاهی بدهید و به اندازهی کافی هم کسلکننده خوبی برای زمان استراحت نیستند.
تعداد وقفههای من بستگی زیادی به نوع فعالیتی دارد که انجام میدهم. من گاهی به وقفههای زیادی نیاز دارم، چون حفظ تمرکز در مسائل دشوار ریاضی و تکالیف خواندنی طولانی برای بیش از یک ساعت بسیار سخت است. در طول یادگیری زبان بهندرت به استراحتهای طولانی میرویم، چون تکالیف دستور زبان یا ساخت واژگان دشواری کمتری دارند.
چگونه یک برنامهی خستهکننده را به یک برنامهی مؤثر تبدیل کنیم ؟
گاهی دانش آموزان تسلیم وسوسهی مطالعهی بیش از حد می شوند . به خاطر این اشتباه، چند روز مطالعهی باکیفیت را از دست داده و احتمالا کارایی شما هم افت خواهدکرد.
اما اشتباهات اجتنابناپذیرند و وقتی متوجه می شوید که در این دام افتادهاید، یک برنامهی مطالعهی جدید طراحی کنیدکه قوانین بالا درآن رعایت شود. این برنامه در چند روز ابتدایی سبکتر خواهد بود. اکنون فرد می تواند دوباره در مسیر قرار گرفته و به حداقل مطالعهی پیشین خود برسد، بدون اینکه فردخود را خسته کند.
گاهی میتوانید در یک برنامهی خستهکننده قرار بگیرید، اما متوجه آن نشوید. این اتفاق زمانی میافتد که شما پیشرفت مناسبی برای رسیدن به هدف خود ندارید (و بیش از حد تعلل میکنید) و احساس میکنید باید بیشتر (و نه کمتر) کار کنید. در این موارد، گاهی دشوار است که تشخیص بدهید عدم توانایی شما در متمرکز ماندن، نشانهای از ساعات کاری بیوقفه است و نه تنبلی.